-
دنیای پر از پارادوکس
سهشنبه 20 مردادماه سال 1388 23:24
عاشق ام ولی مجنونی نیست، فارغم ولی لیلی ای در کار نیست... می خندم اما یاری نیست، می گریم اما خاطری نیست.... رویایی هست اما تصویری نیست، امیدی هست اما پایانی نیست... وابسته ام اما بندی نیست، آزادم ولی رهایی در کار نیست... مانده ام از منی که یک نفره با فکری دو نفره ادامه می دهم و تویی که نمی دانم که هستی اما من همچنان...
-
دلتنگی
دوشنبه 19 مردادماه سال 1388 00:26
همیشه از خودم می پرسیدم چرا آدما بچه ها رو اینقدر دوست دارن، می گفتم شاید چون نازن یا پاکن و یا.... امروز احساس کردم شاید یه نوع حس حسودی محترمانه بهشونه!!! این روزا بدجور دلتنگ می شوم که گاه نمی دانم چطور به ذهنم می آید... مثل لج کردنهای بچگیم که دامنم یه رنگ و کفش و جوراب و بقیه چیزام هر کدام یه رنگ و منی که لذت می...
-
خلصه
پنجشنبه 15 مردادماه سال 1388 01:54
از ۲۲ خرداد تا حالا هر روز می خوام بنویسم اما... و بالاخره خواستم برای رهایی از خستگی همه جوره که این دولت خدمت گذار برایمان به ارمغان آورد ۱۲ مرداد تولدم رو جشن بگیرم که این دولت مردمی به مناسبت مهرورزی به اینجانب مراسم تنفیذ رو این روز قرار داد که بازم مثل یک و نیم ماه گذشته بیام بنویسم و دوباره بی خیال شوم... چه...
-
کویر
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 23:04
چند هفته پیش رفتم زیباترین کویر دنیا… کویر مرنجاب… خیلی زیبا بود... هر جای این دنیا یه زیبایی داره و هر زیبایی یه ویژگیهایی… وقتی میری کنار دریا، صدای امواج رو میشنوی، توی جنگل با هر نسیم صدای به هم خوردن برگها رو میشنوی و در کویر، سکوت زیبا و خالص… و سکوت تنها صدای خداست. پینوشت 1: کویر رو خیلی دوست داشتم… یکی...
-
زندگی نباتی
یکشنبه 15 دیماه سال 1387 20:54
یه زندگی خوب نباتی... هم نور دارم هم خاک دارم هم آب دارم اما اینطوری پیش برم مثل خیلی از گلها عمرم چند روزی بیش نخواهد بود... چون هنوز تفاوت بین نبات و انسان رو حس نکردم...
-
مبنای اعتقادی
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 22:43
یه روز یه فارس و یه عرب با هم دعواشون میشه، فارسه ناسزا میگه و بعد که عرب شروع میکنه به فحش دادن! آدم فارسه سکوت میکنه، میگن چرا سکوت کردی؟ میگه آخه من فحش میدم اون قرآن میخونه!!!!!..... خداوندا چه ناآگاه چه آگاهانه حرفهای عربی را به عنوان حدیث یا قرآن میگیریم... و یا نظراتمان را مبنای اعتقاداتمان میگذاریم و...
-
به همین زودی تمام شد...
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1387 00:38
چهار سااااال! در یک چشم بهم زدن تمام شد. تازه احساس می کنم چند ماهی است از دوستای دبیرستانم جدا شدم و تازه وارد دانشگاه شدم و حالا هفته دیگه جشن فارغ التحصیلیه!!! دانشگاه رو دوست داشتم، دوستای جدیدم رو، اتفاقاتش رو و خلاصه دوران خوبی بود ولی دلم نمی خواد هرگز بر می گشتم به چهار سال پیش!!!! فقط گذشت... خیلی زود...
-
کابوس
شنبه 24 آذرماه سال 1386 11:26
بعضی وقتا هست که خوابی، داری یه کابوس تلخ می بینی ولی فکر می کنی شیرین ترین رویاست و آرزو می کنی که هیچ وقت تموم نشه اما یهو از خواب می پری و می بینی داشتی یه کابوس وحشتناک می دیدی... هر چی هم که می گذره و نفس نفس زدنات آروم می شه انگار گوشه های خوابت رو یادت می یاد! یادت می یاد اونجایی که فکر می کردی داری پرواز می...
-
یه حس دوست داشتنی
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 11:30
دیشب حسی جالب و دوست داشتنی داشتم، در درون شاد و بر لب لبخند و در چشمانم اشک! فکر کردم دلیلی برای این حالتم بیابم اما انگار هر چه بیشتر فکر می کردم دورتر می شدم، پس بهتر بود فقط لذت ببرم...
-
سکوت
جمعه 24 فروردینماه سال 1386 13:52
چند سال پیش که وبلاگم خیلی زود به زود آپ میشد فکر میکردم چقدر حرف دارم، چقدر ماجرا، چقدر جریان، چقدر حرکت، چقدر پویایی، چقدر تجربه و... حالا... حرفهایم چندین برابر شده اما حرفهایی برای نشنیدن و سکوتی برای شنیدن... حالا به این نتیجه رسیدم خیلیها که سکوت میکنند خیلی خیلی حرف دارند...
-
نه به این حرفهاست، نه به آن حرفها!
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 22:17
سؤالات مختلف و پاسخهای گوناگون. چه مسلمان چه غیرمسلمان چه کسی که به معاد و ... اعتقاد نداشته باشد؛ زندگی میگذرد و گاه میبینی آنکه بسیاری از مسائل را به سخره میگیرد در ظاهر (و نمیدانم آیا در باطن امر!) موفق است. اما همه اینها چیزی است در یک زمین بازی با ۹۰ دقیقه زمان! گویی هیچ چیز معنای واقعی را ندارد حتی همین...
-
سرگیجه
جمعه 1 دیماه سال 1385 19:48
آیا حقیقتاً ده هزار روز یا بیشتر زندگی کردهای؟ یا اینکه یک روز را ده هزار بار یا بیشتر تکرار کردهای؟ * این جمله هایی که ایتالیک! می شه توی پست هام، نوشته من نیست.
-
بادباک
جمعه 10 آذرماه سال 1385 09:56
امروز یه چیزی رو فهمیدم، بعضیا عقابند خودشون اوج می گیرن. بعضیا هم بادبادکند که باد می برتشون بالا، تازه یکی هم اون پایین هدایتشون می کنه! بعد هم فکر می کنند خیلی تلاش کردند اما هیچ وقت متوجه نمی شن که اگه باد قطع شه این قدر میان پایین که می رسن رو سطح زمین...
-
فاصله ها همیشه حفظ می شه!
شنبه 4 آذرماه سال 1385 23:48
اگه کسی اومد و انتقاد کرد، اگه کسی اومد هر چی خواست گفت فقط برای اینکه دلش خنک شه! تو اگه دنبال پاسخ به حرفاش نباشی و فقط اگه احساس می کنی درسته خودت رو تغییر بدی، اون وقت می شی همون عقابه که اوج می گیره و فاصله اش رو با گنجشک حفظ می کنه! دیگه سنگی که بقیه پرت می کنن بهش نمی رسه بعد دیگه اون عقابه نمی شی که مثل مرغ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آبانماه سال 1385 00:35
یادمه پارسال حمید اومد گفت: من کنفرانس فلان درسم با تو یکیه (ساعت کلاسامون فرق داشت) بذار من بپیچونم ؛ تو کنفرانست رو به منم بده. منم فایل powerpoint و خلاصه هام رو دادم! هر دو سر کلاس ارائه دادیم و خب استاد محترم هم نفهمید و راضی بود! آخر ترم هم پرینتش را با قلم های مختلف به استاد تحویل دادیم!!! و اما یک ترم گذشت.......
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 22:37
بعضیا بلدن خوب درس بخونن، بعضیا خوب ورزش می کنن، بعضیا خوب کار می کنن، بعضیا هم بلدن خوب زندگی کنن...
-
چه زود!!!
یکشنبه 7 آبانماه سال 1385 21:26
بعضی ها بزرگ می شن بعضی ها همون کوچیک می مونن و بعضی ها با اینکه زنده اند می رن جز تاریخ انقضا گذشته ها!!! خیلی بده آدم به دسته ی کاغذ باطله ها بپیونده...